اخبار

سخنان اما م حسین(ع):

حادثه عاشورا، بى‏ شک از عظیم ترین رخدادهایى بود که در تاریخ بشرى، موجى عظیم ‏پدید آورد و مسلمانان و غیر مسلمانان را با ارزش هاى متعالى و مفهوم حیاتِ هدف دار آشنا ساخت و انگیزه‏ هاى مبارزه براى حفظ کرامت انسان و نفى سلطه ستم را در انسان ها ایجاد یا تقویت نمود. هر اندازه که مسلمانان و انسان ها با درس هاى نهفته در آن حرکت ‏خونین و عمیق آشناتر شده و از آن بهره برده‏اند، به همان میزان عزتمند و بزرگوار زیسته و پایه ‏هاى حکومت طاغوت ها را لرزانده‏اند. درس هایى که از عاشورا مى‏توان گرفت،در کلام و منش و روحیات امام حسین‏ و یارانش و همچنین تأثیر آن واقعه در فکر وزندگى مسلمانان نهفته است و کسى که ‏با دقت به این واقعه بنگرد، با این درس ها آشنا مى‏شود.[1]
گفتار و سخنان و وصایای انسان های بزرگ در آخر عمرشان بسیار درس آموز است؛ حال اگر این انسان بزرگ، امامی معصوم باشد، انسان باید سر تا پا گوش شود و به آن سخنان توجه نماید. از راه این گفتارها می توان با روحیه شجاعت و شهامت و شخصیت معنوی و اخلاقی و روح عاطفی امام حسین آشنا شد. [2] کلمات و سخنان امام حسین را می توان به چند بخش تقسیم نمود:
1.سخنان امام خطاب به خداوند
نهضت کربلا بر پایه توحید بنا شده است؛ به طوری که توحیدگرایی در جای جای حرکت امام و اهل بیت ایشان نمایان است. عاشورا جلوه گاه توحیدمداری و عرفان و پاکباختگى در راه خدا و هیچ انگاشتن ماسواى او می باشد و این در مناجات های امام حسین(ع) در روز عاشورا به خوبی منعکس است:
حضرت سجاد می فرماید:
«هنگامى که لشکر دشمن به جانب پدر بزرگوارم عزیمت کردند، ایشان دست به دعا و مناجات برداشت و عرض کرد: «اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ کَرْبٍ وَ رَجَائِی فِی کُلِّ شِدَّةٍ وَ ...»
«پروردگارا تنها تو در تمام پیش‏آمدهاى ناگوار مورد اطمینان من هستی و در هر سختى به تو امید دارم و تو در هر پیش‏آمدى که براى من اتفاق مى‏افتد، یار و یاور من می باشی و اطمینان من به تو است. بسیارى از اندوه هایى که به من رو مى‏آورد و قلب را ناتوان مى‏کند و راه چاره را مسدود مى‏سازد و دوست مرا تنها می گذارد و دشمن شماتت مى‏نماید، همه را با توجه تو، بر خود هموار ساختم و به جز تو با دیگرى به میان ننهادم و به جز وصول به حضرت تو به دیگرى اعتنایى ننمودم و تو درب گشایش را به روى من گشودى و کلید همه نعمت ها به دست تو است و تو ملازم هر نیکی، و غایت و منتهای هر میل و رغبت هستی»[3]
امام در آخرین لحظات عمر خود نیز چنین با خداوند نیایش می کردند:
«صبراً على قضائِک یا ربّ لاإلهَ سواک، یا غیاثَ المستغیثین، مالی رَبّ سِواک ولا معبودَ غیرک، صبراً على حکمک یا غیاثَ مَن لا غیاثَ له، یا دائماً لا نفادَ له، یا محیى الموتى، یا قائماً على کل نفس بما کسبت احکم بینى وبینهم وأنت خیرُ الحاکمین»
«در مقابل قضا و قدر تو شکیبا هستم؛ ای پروردگاری که به جز تو خدایی نیست؛ ای فریاد رس دادخواهان که مرا جز تو پروردگار و معبودی نیست. بر حکم و تقدیر تو صابر و شکیبا هستم. ای فریاد رس آن که فریاد رسی ندارد. ای همیشه زنده ای که پایان ندارد. ای زنده کننده مردگان. ای خدایی که هر کس را با اعمالش می سنجی، در میان من و این مردم حکم کن که تو بهترین حکم کنندگانی»[4]
2.سخنان امام خطاب به یاران
امام در خطاب به یارانش نیز صحبت هایی داشتند. امام، آنان را به حقیقت مرگ و دنیا و صبر کردن متذکر می شدند. در نقلی آمده است که امام سجاد(ع) فرمودند: هنگامى که روز عاشورا کار بر امام حسین(ع) تنگ و سخت شد، یاران آن حضرت به وى نظر کردند و دیدند روحیه آن بزرگوار بر خلاف آنان، قوى است؛ زیرا هر چه کار مشکل تر می شد، رنگ یاران دگرگون و اعضایشان لرزان و قلب هاى آنان بیشتر ترسان می گردید؛ ولى رنگ حضرت امام حسین و یاران خصوصى آن بزرگ مرد بر خلاف دیگران درخشنده ‏تر می شد. اعضای آنان آرام‏تر می گردید و قلب‏هایشان تسکین بیشترى مى‏یافت. بعضى از آنان به یک دیگر می گفتند: حسین را بنگرید که اصلا باکى از مرگ ندارد. آن جوانمرد بى‏نظیر در جوابشان فرمود:
«صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ ...»
«اى بزرگواران! صبور باشید! زیرا مرگ نظیر یک پلى است که شما را از این رنج و سختى‏هاى دنیوى عبور می دهد و داخل بهشت وسیع و نعمت‏هاى همیشگى می نماید. کدام یک از شمائید که دوست نداشته باشید از زندان به یک قصر عالى منتقل ‏شوید! ولى مرگ براى دشمنان شما نظیر این است که از یک قصر عالى به یک زندان و عذابى منتقل گردد. پدرم از زبان مبارک رسول خدا برایم نقل کرد که فرمود: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است. مرگ براى مؤمنین یک پل می باشد که ایشان به وسیله آن وارد بهشت خود می شوند و براى کفار یک پل می باشد که به واسطه آن داخل جهنم خود می گردند. من دروغ نمی گویم و دروغ هم برایم گفته نشده است»[5]
ابن عساکر می نویسد: صبح عاشورا امام حسین در جمع یاران خود بعد از حمد و ثنای خدا چنین سخنرانی کرد:
«عبادَ الله اتقوا اللهَ وکونوا مِنَ الدنیا على حَذر ... »[6]
«بندگان خدا تقوا داشته باشید و از دنیا بر حذر باشید که اگر بنا بود همه دنیا برای یک نفر باقی باشد یا یک نفر برای همیشه در دنیا بماند، پیامبران برای بقاء، سزاوارتر و جلب خشنودی آنان بهتر و چنین حکمی خوشایندتر بود؛ ولی خداوند دنیا را برای امتحان خلق کرده و اهل آن را برای فانی شدن آفریده است. تازه هایش کهنه، ونعمتهایش زایل، و شادی و سرورش به غم و اندوه مبدل خواهد گردید. دنیا خانه ای پست و کوتاه مدت است؛ پس برای آخرت خود توشه برگیرید که بهترین زاد وتوشه آخرت، پرهیزکاری و تقوی الهی است. پس تقوا پیشه کنید، تا رستگار گردید»
3.سخنان امام خطاب به دشمنان:
الف) یکی از این درس های عاشورا، مسأله تبلیغ و پیام رسانی است که از ابتدای حرکت سیدالشهداء آغاز شد و با سخنرانی های حضرت سجاد(ع) و زینب در زمان اسارت، به اوج خود رسید. امام را به صورت یک خیر خواه، یک واعظ و یک اندرزگو مى‏بینیم که حتى از سرنوشت ‏شوم دشمنان خودش ناراحت است که چرا این افراد باید به جهنم بروند. وجود مبارک ابا عبد الله از بدبختى آن مردم متأثر بود. نمى‏خواست ‏حتى یک نفر از آنها به این حال بماند.این بد عاقبتی بر امام گران بود. امام چندین بار برای آنها سخنرانی می کند تا بتواند کسى را از این گروه شقیّ کم کند. در اینجا مى‏بینیم حسین(ع) یکپارچه محبت است، یکپارچه دوستى است که حتى دشمن خودش را هم واقعا دوست دارد.[7] همه اینها در حالی است که امام در محاصره دشمن است و جنگ قطعی شده است. به عنوان نمونه امام در یکی از سخنان خود، خطاب به دشمن، به حقیقت دنیا اشاره می کنند و آنها را فریب خورده دنیا معرفی می نمایند. ایشان چنین می فرمایند:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ الدُّنْیَا فَجَعَلَهَا دَارَ فَنَاءٍ وَ زَوَالٍ مُتَصَرِّفَةً بِأَهْلِهَا حَالًا بَعْدَ حَالٍ فَالْمَغْرُورُ مَنْ غَرَّتْهُ‏ وَ الشَّقِیُّ مَنْ فَتَنَتْهُ فَلَا تَغُرَّنَّکُمْ هَذِهِ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا تَقْطَعُ رَجَاءَ مَنْ رَکنَ إِلَیْهَا وَ تُخَیِّبُ طَمَعَ مَنْ طَمعَ فِیهَا وَ...»
«سپاس مخصوص آن خدایى است که دنیا را دار فنا و زوال قرار داد؛ در حالی که هیچ ثباتی برای اهل آن نیست و حالاتشان مدام در حال تغییر و دگرگونی است. فریب خورده کسى است که دنیا او را فریب دهد. شقى و بد بخت کسى است که دنیا او را مفتون خود کند. مبادا این دنیا شما را فریفته نماید؛ زیرا دنیا امید کسى را که به آن دلبستگى داشته باشد، قطع می کند و طمع هر کسى را که به آن طمع کند، نابود می نماید. من شما را این طور مى‏بینم: براى امرى اجتماع کرده‏اید که خدا را براى آن به غضب آورده‏اید و خدا نظر رحمت خود را از شما برگردانیده است و نقمت و عذاب خود را براى شما حلال کرده، شما را از رحمت خود دور نموده است. خداى ما خوب پروردگارى است؛ ولى شما بَد مردمى هستید. زیرا (به گمان خود) اقرار به طاعت کردید و به حضرت محمّد (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) ایمان آوردید، سپس پشت به ذریه و عترت پیامبر خود نمودید و می خواهید آنان را شهید نمایید. حقا که شیطان بر شما مسلط شده و باعث شده یاد خداى بزرگ را فراموش کنید. ننگ بر شما و بر ایده و هدف شما! «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» اینان همان مردمى هستند که پس از ایمان آوردن کافر شدند، نابود شوند گروه کافران!»[8]
ب) در لحظه ای دیگر امام برای صحبت با آنان، از آنها خواست تا سکوت کنند؛ ولی دشمن با همهمه مانع از سخنرانی امام شد. امام به نکته ای مهم در ریشه یابی این رفتارشان اشاره کرد و فرمود:
«وَیْلَکُمْ مَا عَلَیْکُمْ أَنْ تنْصِتُوا إِلَیَّ فَتَسْمَعُوا قَوْلِی وَ إِنَّمَا أَدْعُوکُمْ إِلَى سَبِیلِ الرَّشَادِ ...»
«واى بر شما! چرا گوش فرا نمی دهید تا گفتارم را بشنوید؟ جز این نیست که من شما را به راه هدایت دعوت می کنم، کسى که از من اطاعت کند، هدایت مى‏شود و کسى که نافرمانى نماید، هلاک خواهد شد. هیچ کدام از شما امر مرا اطاعت نمى‏کنید، گوش به سخن من نمی دهید؛ زیرا شکم‏هاى شما از حرام پر شده و به قلب‏هاى شما مهر (قساوت) زده شده است. واى بر شما! آیا ساکت نمى‏شوید!؟ آیا نمى‏شنوید؟»[9]
ج) همچنین در سخنان امام با دشمنان، اوج عزت طلبی و شجاعت و روحیه حماسی قابل مشاهده است. امام در قسمتی از سخنان خود خطاب به دشمنان می فرمایند:
«أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ یَأْبَى اللَّهُ ذَلِکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ...» [10]
«شگفتا! زنازاده فرزند زنازاده مرا بین یکى از دو چیز مجبور کرده است: بین مرگ و ذلّت (تسلیم) و هیهات که ما ذلّت و خوارى را بپذیریم. خدا و پیامبر او و مؤمنان و دامان هاى پاک و رگ و ریشه‏هاى پاکیزه و مغزهاى روشن اندیش و غیرتمند و جان هاى ستم ستیز و با شرافت نمى‏پذیرند که ما فرمانبردارى فرومایگان و استبدادگران پست و رذالت پیشه را بر شهادت گاه رادمردان و آزادمنشان مقدّم بداریم و من با این جماعت اندک با شما کارزار کنم؛ هر چند یاوران مرا تنها گذاشتند»
4. سخنان امام حسین(ع) به امام سجاد(ع):
امام باقر فرمود: چون زمان مرگ پدرم رسید مرا به سینه چسبانید و فرمود:
«پسر جان همان سفارشى را به تو می کنم که پدرم [امام سجاد] هنگام مرگش به من کرد و گفت پدرش [امام حسین] به او سفارش کرده و گفته: یا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّه‏ پسر جان! مبادا به کسى ستم کنى که جز خدا یارى ندارد»[11]
در نقل دیگر این جمله بیان شده است:
«أَیْ بُنَیَّ اصْبِرْ عَلَى الْحَقِّ وَ إِنْ کَانَ مُرّا»
«اى فرزند! در برابر حق صبر کن، اگر چه تلخ باشد»[12]
خاتمه:
نهضت کربلا در عاشورا تنها یک واقعه در یک مقطع زمانی خاص نیست. هنوز روز عاشورا به شب نرسیده است. کاروان تاریخ، روان است و یاران و دشمنان سید الشهداء یکی یکی می آیند و می روند. هنوز سخنان امام حسین در سرزمینی به وسعت دنیا طنین انداز است و اینک تو بگو از کدامین تباری و به کدام سمت می روی؟


. محدثی، جواد؛ فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، هفتم، 1383ش ،ص187.[1]
2. از کتبی که سخنان و نامه های امام حسین را جمع آوری کرده اند می توان به: «بلاغة الحسین»، «ادب الحسین و حماسته»، «نهج الشهادة»، «الصحیفة الحسینیة»، «موسوعة کلمات الامام الحسین»، «فرهنگ سخنان امام حسین»، «سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا»، «مکاتیب الائمة ج3» و «لمعات الحسین»اشاره کرد.
[3].شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان عکبرى؛ الإرشاد، قم، کنگره شیخ مفید، اول، 1413ق، ج‏2، ص 96.
4. نجمی، محمد صادق؛ سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا، قم، دفتر انتشارات اسلامی، اول،1370، ص 299-300.
. مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار، تهران، اسلامیه، بی تا، ج‏44، ص297.[5]
[6]. ابن عساکر؛ ترجمة الامام الحسین، بی جا، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، دوم، 1414ق، ص 316.
[7] . مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار ،ج17(حماسه حسینی)؛ تهران، انتشارات صدرا، چهارم، 1380ش، ص 386.
. بحار الأنوار ،ج ‏45 ،ص5 ـ7.(همان)[8]
. بحار الأنوار، ج ‏45 ، ص8 .(همان)[9]
[10]. ابن طاووس؛اللهوف على قتلى الطفوف؛ناشر جهان،دوم،1348ش،ص 97 -99 .
[11]. ابن بابویه شیخ صدوق، امالى شیخ صدوق، ترجمه محمد باقرکمره‏اى، تهران، اسلامیه، ششم، 1376ش، ص182.
[12]. بحار الأنوار ،ج‏67 ،ص184.(همان)
۱۳ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۱۵

نظرات بینندگان

نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید